بی فاصلگی بود، اما... تنهاییها عمیق، غمدردها وسیع، دوست داشتنها رنگ پریده و... حضور خمارآلودِ فقرونکبت، درمیانِ ما جماعت ِبیفاصلهی چسبیده به هم!
انسانها درعین بی فاصلگی، فرسنگ ها فاصله، بی تفاوت، مرگ تدریجی یکدیگر را در باتلاقِ تلخکامیهای روزمره، نظارهگر بودند.
بشریت، درسرزمینِ یخبندانِ فاصله، نفس می کشید اما درکنارِ هیاهوی درکنارهم بودنها!
ناگهان کرونا، سلطانِ نفسکُش آمد... با قرائت و معنای جدیدی از فاصله...
- دور شوید، نزدیکِ هم نباشید، دست ندهید، جامعه را خلوت کنید، بساطِ پُرحضوری را جمع کنید، اینگونه باهم باشید، کسانی که فرمان نبرند، مرگآشنا خواهند شد!
و این همه، فاصله نیست که ارتباط جدیدی ست، نزدیکی معقول صحیحی ست.
- فاصله، نه دراین امور است که در فاصله طبقاتی ست؛
فاصله نه دراین امور است که در فاصله از عقلانیت است.
- از اقتصاد، دین، سیاست و فرهنگ، انسان های فاصلهایی ساخته اید و بشریت را از مسیر آرامش، فرسنگها دورکرده اید؛ در کنار هم... علیه هم، در کنار هم...علیه طبیعت؛
- این در کنار هم بودنهایتان، آشوب به جانِ جهان انداخته بود.
- سلطان کرونا کووید 19، ما را با حقیقتِ فاصله، دوری و نزدیکی آشنا کرد.
- فاصله؛ بی تفاوتی به بیشمار درد های جامعه است اگرچه کنارهم باشیم...
- سلطان؛ اگرچه لطمات و صدماتت کم نیست، اگرچه تعدادی را با حیاتی غیردنیوی آشنا نمودی و داغدار کردی بسیاری را و این ماموریتت همچنان ادامه دارد اما ... سپاس بابتِ عریان نمودن حقارتِ قدرتِ اداره کنندگان کشورها و عطای دردآلودِ بیداری!
بشیر علوی نسب
ارسال نظر